جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار

ساخت وبلاگ

جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار

آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام

دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس

من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام

تنها نه حسرتم غم هجران یار بود

از روزگار سفله دو چندان کشیده ام

بس در خیال هدیه فرستاده ام به تو

بی خوان و خانه حسرت مهمان کشیده ام

دور از تو ماه من همه غم ها به یکطرف

وین یکطرف که منت دونان کشیده ام

ای تا سحر به علت دندان نخفته شب

با من بگوی قصه که دندان کشیده ام

جز صورت تو نیست بر ایوان منظرم

افسوس نقش صورت ایوان کشیده ام

از سرکشی طبع بلند است شهریار

پای قناعتی که به دامان کشیده ام

 

عاشقانه های من و عشقم محمد...
ما را در سایت عاشقانه های من و عشقم محمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4maanvtooooa بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 13:08